رمان موبایل

رمان اینترنتی رمان مجازی _رمان عاشقانه_آموزش نویسندگی_ خاطرات_ رمان جدید_

رمان موبایل

رمان اینترنتی رمان مجازی _رمان عاشقانه_آموزش نویسندگی_ خاطرات_ رمان جدید_

رمان موبایل

اکثر مطالب رو از آرشیو های فن پیج نویسندگانی مثل شین براری، احمد آرام ، ققنوس خاکستری و احمد محمود بازنشر میکنم. زحمت اصلی را بنده متحمل شدم که از آرشیو شلوغش تعدادی از آنها رو سرقت ادبی کردم و اینجا منتشر کردم. خخخ شوخی بودشااا

آخرین نظرات
  • 24 September 23، 19:13 - محدثه پیراسته فر
    عالی

کفن سفید جنگل

به هوای برف بازی رفته بودن جنگل...

_انگار جنگل مرده باشه روش کف کشیده باشن.

مغز اینو گفت و قلب ضربه‌ای به شونه‌ی مغز زد.

_چرا همش میخوای منو اذیت کنی؟

مغز به قلب توجهی نکرد و دستش رو کشید و برد که برف بازی کنن

هرازگاهی ماشین رد میشد و برف رد آزاردهنده‌ش تایر ماشین و میپوشوند.

از خستگی روی زمین پهن شدن...قلب بلند و رسا می‌خندید.

مغز هنوز گلوله دستش بود...روی قلب خیمه زد...تصویر چشماش رو حک کرد توی حافظه...گلوله‌ی برف رو توی حلق قلب کرد...گلوله پشت گلوله.

رنگ پوستش به کبودی میزد...تموم کرد

جسدش رو بغل کرد...مغز درد داشت...خیلی درد

جسد رو با برف پوشوند...بهترین آدم برفی ای شد که ساخته بود.

اخه فکر کرد که آدم برفی بهتر از ادم سنگیه.

کارش تموم شد رفت به سمت دوربینی که پنهان کرده بود

_امروز سدی آدم برفی...داشتی آسیب میدیدی...شبت بخیر آدم برفیه من!

خدافظ.

  • 23/09/23
  • محدثه پیراسته فر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی