رمان موبایل

رمان اینترنتی رمان مجازی _رمان عاشقانه_آموزش نویسندگی_ خاطرات_ رمان جدید_

رمان موبایل

رمان اینترنتی رمان مجازی _رمان عاشقانه_آموزش نویسندگی_ خاطرات_ رمان جدید_

رمان موبایل

اکثر مطالب رو از آرشیو های فن پیج نویسندگانی مثل شین براری، احمد آرام ، ققنوس خاکستری و احمد محمود بازنشر میکنم. زحمت اصلی را بنده متحمل شدم که از آرشیو شلوغش تعدادی از آنها رو سرقت ادبی کردم و اینجا منتشر کردم. خخخ شوخی بودشااا

آخرین نظرات
  • 24 September 23، 19:13 - محدثه پیراسته فر
    عالی
شرح واضحات:
● نکته
منظور از دانش آموز در متن ذیل :

○دانش آموز، ○دانشجو،
○هنرآموز، ○هنرجو،   میباشد

● نکته
منظور از آموزگار در متن ذیل :  

○آموزگار، ○آموزنده، ○معلم، ○دبیر، ○استاد، ○مدرس، ○ تعلیم دهنده میباشد. 

                 ■ انواع آموزگار و آموزنده در جامعه

سه نوع و سه درجه از کیفیت برای انتقال محتوای آموزشی در سیستم آموزشی  دست به عصای کشور عزیزمان ایران داریم که به گمانم یکایک شما دانشجویان گرامی در طی گذر از تحصیلات مقاطع ابتدایی،  راهنمایی،  دبیرستان،  هنرستان  و دانشکده،  با آنان مواجه شده اید...   


◇1_ اساتید و دبیران فیلسوف نشان ولی توخالی _ بی محتوا ولی اتوکشیده و ژست خوب
شرح کوتاه :
طوطی صفت و کم هوش و تلخ با استراتژی انجام وظیفه از سر رفع مسولیت و نتیجه ی حداقلی محض رفع کُدی برای دانشجویان و دانش آموزان

◇2_ کاراکتر زیرک و منفعت طلب
(با پنبه سر میبرد)
شرح کوتاه :
 این طیف از سر عمد و آگاهانه  در انتقال محتوای آموزشی کمکاری میکنند  و قطره چکانی عمل میکنند . تا در قبال انجام صحیح مسولیت خود،  نفع مالی  اضافه بر سازمان ببرند. 

◇3_نوع سوم
کاراکتر  بیش فعال  و خانباجی (  دلسوز با وجدان و پر حرف )   
شرح کوتاه :
با وجدان مهربان غمخوار و انسانیت بالا و با احساس مسولیت و کمی هم قر قرو و گاه حساس و حرص خور

.{●}.
~{●●}~
~•{●●●}•~
~{●●}~
~{●}~
~•{}•~

شرح کامل

■□■□■□■□■□
نوع اول_♡  کاراکتر  فيلسوفانه و عالمانه  
     چنین اساتیدی مشخصات خاص خود را دارند و همواره شیک و  جدی،  کم حرف ،  آرام ،   درونگرا  میباشند .   رفتارشان اکثرا با  کمی اخم و  جدیت و  نظم همراه بوده و سکوتی مبهم و فيلسوفانه  پیشه میکنند  و بگونه ای  غمناک بنظر میآیند . 
از پشت عینک  به سوی پنجره ی نیمه باز کلاس خیره مانده و ارام از جای خود برميخيزد و دست در جیب  خیره به نقطه ای نامعلوم از شیشه ی تمیز پنجره ی کلاس پیش میرود،  و عرض کلاس را با متانت و قدمهای کوتاه و ارام طی میکند.  تمام کلاس ساکت و  مات و مبهوت به استاد زول زده اند    ،   کسی عطسه اش را خفه میکند و در نطفه میکشد تا مبادا  بند افکار استاد را پاره کند .    استاد کت و شلوار همیشگی اش را به تن دارد  با خطوط  نامریی  و محوی که سال های پیش  پررنگ تر و براق بچشم میامدند  ،   استاد طبق معمول  سرش را آب شانه کرده ،  و سکوت را صدای جاروب سرایدار  در حیاط میشکند  که حیاط را خط به خط جاروب کرده و پیش میرود ،    برگهای خشک  مجدد پشت سرش  فرود میآیند . نسیمی سرد پاییزی میوزد و مسیرش به پنجره ی نیمه باز کلاس می افتد ،  برگ زردی از شاخه جدا و در هوا رها میشود  و حین سقوطی ناباورانه به حیاط دانشگاه گذرش به نسیم کوهلی و بیخانه   می افتد و با او همراه شده و سمت پنجره کلاس شتابان میشود،   از قاب چوبی و ترک خورده ی پنجره گذر و به روی شانه ی استاد مینشیند   ،  استاد  نگاهی محزون میکند و برگ را برمیدارد ،  پنجره را میبندد ولی مجدد برگی از حریم پنجره ی بسته میگذرد و استاد را شوکه میکند ،  استاد در عجب است که چگونه برگ از انسوی پنجره ای بسته  به داخل کلاس آمده ،    سپس  پنجره را باز و برگ را بیرون می اندازد و پنجره را میبندد و چفت های بالا و پایین را  قفل میکند تا مبادا نسیمی آن را باز کند .     سپس شروع به تدریس پیرامون  عنصر و فصل بهار  میکند و نقشی که بهار در شعر کهن و شعر معاصر فارسی داشته و  تغییر آن در شعر موج نو و سپید.  و تمام مدت کلاس  برگ هایی زرد و خشکیده از همان پنجره به کلاس میآیند تا   به فصل بهار گوش بسپارند ،    و  دریغ از اینکه  پنجره ای اینچنین بی لک و شفاف باشد و  آنگاه است به چشم هیچ کس نمی آیند    و   همه براحتی از آن میگذرند.   
(افسوس که آموزگار  حتی شک هم نبرد که شاید آن پنجره شیشه ای نداشته باشد)  
حال این رده از اساتید  آنچنان  ساکت صبور و  مطمین  رفتار میکنند که همگان میپندارند پشت وقار و ارامششان  کوهی عظیم از دانش نهفته است اما در چله ی خزان از بهار برایمان میگویند 


■■■■■■■■■■■■■
نوع دوم  ♡ _  
{   دانش آموز بدلیل عقب افتادگی از  همقدمی با آموزگار در پیشروی و یادگیری دانشی که عرضه شده،  خود را بدهکار و کم سوادتر از آموزگار فرض میکند.  بنابراین میپندارد که او فردی بسیار باسواد است که خودش از یادگیری و همقدمی با وی عاجز مانده است.  در این روش آموزگار وظیفه ی مطرح کردن محتوای آموزشی را انجام میدهد اما عامل اصلی را حذف نموده و دیگر دغدغه ی دریافت مفاهیم و دانش از جانب دانش آموز را  نادیده میگیرد و  از حیث وجدانی نیز با چند توجيه و تفسیر  خود را تبرىه و تقصیر را به گردن دانش آموز می اندازد و به گفتن جملات زیر اکتفا میکند؛
من  در جلسات تمام محتوا را گفتم اما دانش آموز  عطش یادگیری نداشت و  پیگیر نبود.  }
■□■□■□■□■□■□
استثناء و تبصره نیز بین رده بندی های گروه دوم و سوم وجود دارد که به آنان اصطلاحا موارد نوع دو ونیم ۲/۵ میگوییم .
یعنی ؛ روش کجدار و مریض  
◇ شرح :
آموزگار(معلم،مدرس،دبیر،استاد) چند جلسه ابتدایی را با پرداختن به محتوای غیر ارزشی پرداخته و با اشاره اجمالی به مباحث و یا روخوانی صفحاتی،از مرجع آموزشی   به جلسه سوم یا چهارم میرسد و اعلام آزمون کتبی میکند و کمی تاکید به سخت بودن مبحث مربوطه و کمکاری دانش آموزان میکند،   و آنان را میترساند که با چنین رویه ای نمراتی در حد و حدود 2 و یا 3 از بیست نمره آزمون کسب خواهند نمود سپس سخت ترین آزمون ممکنه را از مباحث گفته شده برگزار و تماما به مباحثی که در زاویه ی پنهان  تدریس وی جای خوش کرده بودند  رجوع میکند و دانش آموز نیز در بهترین حالت ممکن،خواهد توانست همان نمره 3 را اخذ کند . و شوکه از  ماجرا به یاد جمله ی تاکیدی استاد می افتد  که هربار تکرار و پافشاری مینمود  ؛ این درس رو جدی بگیرید  بیشترین  دانش آموزان ترم پیش این درس را مردود و یا نمره پایین تر از حد قبول گرفته اند....
آنگاه دانش آموز نگران و به نقطه ی درماندگی میرسد ،  هیچ راه نجاتی نمیابد تا لحظه ای که دبیر یا آموزگار مربوطه بطور ضمنی و  زیرلب جمله ی معروفی را زمزمه کند و صحبت از  جلسات خصوصی، به میان آید 
آنجاست که با پرداخت شهریه ی اضاف بر سازمان  میتواند به محتوای آموزشی دست بیابد .  

■□■□■□■□■□
3_دلی و وجدان محور 
{آموزگار از صمیم قلب و تمام وجود دانش خود را در تبق اخلاص میگذارد و بیشتر از دانش،آموز بفکر پیشرفت اوست که چنین امری سبب بروز بی ریاحی  از جانب آموزگار میشود و به باور دانش آموز آن آموزگار  کم ارزش تر از یک آموزگار از نوع الف است. زیرا تمامی مفاهیم را با خلوص نیت شرح داده و همچون یک خانباجی بی ادعا و ساده بنظر میاید، و از جایگاه پایینی از لحاظ سطح دانش قرار دارد،  زیرا هر جلسه هرچه را که آموزش،داده وی توانسته بیاموزد و از جبر این علیت که " هروقت مسله ای حل شود آسان شود " 
او میپندارد که کلیت محتوای ارایه شده از جانب آموزگار  کم ارزش و ساده است 

اینها  موارد  لاینحل آموزشی جامعه ماست. ....
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی